آیه ولایت • آیه اهل‌الذکر • آیه شراء • آیه اولی‌الامر • آیه تطهیر • آیه مباهله • آیه مودت • آیه صادقین • حدیث مدینه‌العلم • حدیث رایت • حدیث سفینه • حدیث کساء • خطبه غدیر • حدیث منزلت • حدیث یوم‌الدار • حدیث ولایتسدالابوابحدیث وصایتصالح المؤمنینحدیث تهنیتماجرای کسر اصنام110 فضیلت از فضائل امیرالمومنین

بیان تفصیلی مدال های دریافتی امیرالمومنین علیه السلام از خداوند متعال در ماه ذی الحجه سخنرانی 👇🏻

 

 

در ماه ذی الحجه ولایت و امامت بلافصل حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به تمام مسلمین ابلاغ شد و روز هجدهم ذی الحجه بزرگترین عید نام گرفت، بسیاری از وقایع دیگر که منزلت و جایگاه والای مولی الموحدین حضرت امیر المومنین (علیه السّلام) را تبیین می کند نیز در همین ماه به وقوع پیوست.

 

1. روز اول ذی الحجه الحرام

11 انتخاب حضرت امیرالمومنین (ع) از طرف خداوند برای ازدواج با حضرت فاطمه (س)

ازدواج حضرت علی (علیه السّلام) با حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در اول و بنابر روایاتی ششم ذی الحجه نقل شده است و این ازدواج از آن روی که بسیاری از بزرگان صحابه از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) خواستگاری کرده بودند و جواب رد شنیده بودند، برتری حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بر آنان محسوب می شد و از سویی نیز داماد رسول الله بودن و خویشاوندی سببی نیز امتیازی بود که بسیاری از صحابه به دنبال آن بودند اما نتوانستند این امتیاز را به دست آورند.

به ذکر دو حدیث در این باره بسنده می کنیم:

الأمالی الطوسی‏ أَبُو عَمْرٍو عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْمَرْوَزِیِّ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (علیه السّلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ‏ لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ أَتَاهُ أُنَاسٌ مِنْ قُرَیْشٍ فَقَالُوا إِنَّکَ زَوَّجْتَ عَلِیّاً بِمَهْرٍ خَسِیسٍ فَقَالَ مَا أَنَا زَوَّجْتُ عَلِیّاً وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ زَوَّجَهُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى أَوْحَى اللَّهُ إِلَى السِّدْرَةِ أَنِ انْثُرِی مَا عَلَیْکِ فَنَثَرَتِ الدُّرَّ وَ الْجَوْهَرَ وَ الْمَرْجَانَ فَابْتَدَرَ الْحُورُ الْعِینُ فَالْتَقَطْنَ فَهُنَّ یَتَهَادَیْنَهُ وَ یَتَفَاخَرْنَ وَ یَقُلْنَ هَذَا مِنْ نِثَارِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ(صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) فَلَمَّا کَانَتْ لَیْلَةُ الزِّفَافِ أَتَى النَّبِیُّ بِبَغْلَتِهِ الشَّهْبَاءِ وَ ثَنَى عَلَیْهَا قَطِیفَةً وَ قَالَ لِفَاطِمَةَ ارْکَبِی وَ أَمَرَ سَلْمَانَ أَنْ یَقُودَهَا وَ النَّبِیُّ(صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) یَسُوقُهَا فَبَیْنَمَا هُوَ فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ إِذْ سَمِعَ النَّبِیُّ ص مَا أَهْبَطَکُمْ إِلَى الْأَرْضِ قَالُوا جِئْنَا نَزُفُّ فَاطِمَةَ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَکَبَّرَ جَبْرَئِیلُ وَ کَبَّرَ مِیکَائِیلُ وَ کَبَّرَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ کَبَّرَ مُحَمَّدٌ ص فَوَقَعَ التَّکْبِیرُ عَلَى الْعَرَائِسِ مِنْ تِلْکَ اللَّیْلَةِ.

شیخ طوسى در امالى از جابر بن عبد اللَّه (رحمه اللَّه) روایت می کند که گفت: هنگامى که رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) فاطمه را براى على (علیهما السّلام) تزویج نمود عدّه ‏اى از قریشیان نزد آن حضرت آمده و گفتند: تو دخترت را با مهریّه کم به ازدواج على (علیه السّلام) در آوردى. پیامبر گفت: من او را براى على تزویج نکردم بلکه خداوند عزّ و جلّ در شب معراج او را براى على (علیه السّلام) تزویج کرد و وحى کرد به «سدرة المنتهى» که جواهرات خود را به پاى ملائک بریزد و حور العین از آن جواهرات جمع مى ‏کردند و به داشتن آنها مباهات مى‏ کردند و مى‏ گفتند: اینها برگرفته از جواهراتى است که به خاطر ازدواج فاطمه نثار کردند. هنگامى که عروسى على و فاطمه فرا رسید رسول خدا اسب خود به نام «شهباء» را آورد و بر آن قطیفه‏ اى افکند و به فاطمه گفت تا بر آن سوار شود و به سلمان فرمان داد تا افسار آن را به دست گیرد در این حال ناگهان رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) متوجه جبرئیل و میکائیل شد که هر یک با هفتاد هزار فرشته دیگر به زمین آمده‏ اند، پس از آنها سؤال فرمود: به چه دلیل از آسمان فرود آمدید؟ گفتند: آمده‏ ایم فاطمه را تا خانه على بدرقه کنیم پس در آن روز جبرئیل، میکائیل و ملائکة و محمّد (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) همگى تکبیر مى ‏گفتند و از آن تاریخ، گفتن تکبیر در عروسی‏ ها رایج گردید. (1)

عیون أخبار الرضا (علیه السلام‏) جَعْفَرُ بْنُ نُعَیْمٍ الشَّاذَانِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ‏ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَالَ‏ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)یَا عَلِیُّ لَقَدْ عَاتَبَنِی رِجَالٌ مِنْ قُرَیْشٍ فِی أَمْرِ فَاطِمَةَ وَ قَالُوا خَطَبْنَاهَا إِلَیْکَ فَمَنَعْتَنَا وَ زَوَّجْتَ عَلِیّاً فَقُلْتُ لَهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا مَنَعْتُکُمْ وَ زَوَّجْتُهُ بَلِ اللَّهُ مَنَعَکُمْ وَ زَوَّجَهُ فَهَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِیّاً لَمَا کَانَ لِفَاطِمَةَ ابْنَتِکَ کُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ‏.

شیخ ابو جعفر صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا (علیه السّلام) از حضرت امام على (علیه السّلام) روایت کرده است که فرمودند: رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) خطاب به من گفت: اى على، جمعى از مردان قبیله قریش مرا در باره فاطمه مورد عتاب قرار داده و گفتند: ما او را از تو خواستگارى کردیم ولى نپذیرفتى و او را به ازدواج على (علیه السّلام) در آوردى؟ در جواب آنها گفتم: به خداوند سوگند من نبودم که خواستگارى شما را رد کردم بلکه خدا خواستگارى شما را نپذیرفت و او را براى على انتخاب کرد، زیرا جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: همانا خداى جلیل مى ‏فرماید: اگر من على را خلق نکرده بودم از آدم به بعد شوهرى که شایسته او باشد در روى زمین یافت نمى ‏شد.(2)

 

21 ابلاغ آیات برائت به حاجیان توسط حضرت امیرالمومنین (ع) به عنوان فردی از پیامبر (ص)

در اول ذی الحجه سال نهم هجری این واقعه رخ داد. «رسول اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) ابو بکر را مأموریت داد تا سوره برائت را به مردم مکّه ابلاغ کند، مبنى بر این که مشرکان بعد از این سال نباید حج انجام دهند و هیچ کس در حال برهنگى خانه کعبه را طواف نکند و این که هیچ غیر مسلمانى به بهشت داخل نخواهد شد و اضافه کند که هر کس بین او و رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) پیمان مدت دارى مبنى بر عدم تعرض مقرّر گردیده، همچنان تا آن مدت اعتبار دارد. حقا خدا و رسولش از مشرکان برائت خواهند داشت. ابوبکر براى انجام مأموریت سه روز متوالى راه را پیمود، تا به مکه وارد شود، اما ناگهان جبرئیل (علیه السّلام) بر پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) نازل شد و عرض کرد: یا رسول اللَّه، خداوند بزرگ تو را سلام مى‏ رساند و مى‏ فرماید: این مأموریت خطیر را جز تو و یا کسى که از خاندان تو است انجام نخواهد داد. رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم)، على (علیه السّلام) را فراخواند و فرمود: بر ناقه عضباى من بنشین و با شتاب به سوى مکّه، حرکت کن و ابو بکر را در طىّ راه ملاقات نما و سوره برائت را از او بگیر و شخصا آن را به مردم ابلاغ کن و پایان مدت پیمان مشرکان را به آنها برسان و ابو بکر را مخیر کن که با تو همراه باشد و یا به نزد من مراجعت نماید.

على (علیه السّلام) بر ناقه عضباى رسول اللَّه (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) سوار شد و با شتاب راه مکه را پیش گرفت و در راه ابو بکر را ملاقات نمود. ابو بکر هنگامى که دید على (علیه السّلام) با شتاب به سوى وى مى ‏آید به وحشت افتاد گفت: علت این شتاب و آمدن چیست؟ آیا براى همراهى با من است و یا انگیزه دیگرى در بین است؟ على (علیه السّلام) فرمود: پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) به من دستور داده است که آیات‏ برائت‏ را از تو بگیرم و براى مشرکان بخوانم و به من امر کرده است که تو را مخیّر سازم که با من باشى و یا به سوى پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) بازگردى؛ ابو بکر گفت: من به نزد پیامبر بازمى‏گردم و پس از آن به نزد پیامبر بازگشت.

پس از این که بر رسول اللَّه (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) وارد شد گفت: یا رسول اللَّه، براى ابلاغ أمرى که دیگران به آن اشتیاق فراوان داشتند مرا پسندیدید، امّا در نیمه راه آن مأموریت را از من بازستانده و فرمان را به دیگرى محوّل نمودى، آیا آیه ‏اى در باره من نازل شده است بر رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) فرمود: نه، اما جبرئیل امین، بر من نازل شد و پیام خداوند را مبنى بر این که این مأموریت را جز تو یا کسى که از تو مى ‏باشد نمى ‏تواند انجام دهد و چون على از من است و کسى غیر از او نمى‏ تواند نیابت از من داشته باشد، انجام این عمل را به او موکول نمودم.

زبیر بن بکّار بن زبیر بن عوّام که از هواداران بنى امیّه است، از ابن عباس بازگو نموده که گفت: با عمر بن الخطّاب از یکى از کوچه‏هاى مدینه مى‏گذشتیم، عمر به من گفت: فرزند عباس گمان من این است که صاحب تو، [یعنى حضرت على (علیه السّلام)] مظلوم واقع شده است. گفتم: چه ایرادى دارد که تو از وى رفع مظلومیت کنى. ناگهان دستش که در دست من بود، کشید و با سرعت تمام همهمه کنان به راه افتاد، سپس توقف کرد همین که به او رسیدم گفت: ابن عباس من علّت مظلومیت او را فهمیده ام، یک علت سنّ او (جوانى) باعث شد که شیوخ، بزرگان و سالمندان عرب نتوانستند تحمّل کنند که بر آنها امیر و حکمفرما باشد، از این رو او را از حقّش کنار زدند. ابن عباس گوید به او گفتم: به خدا سوگند، خداوند متعال به هنگام مأموریت وى در مورد سوره برائت، او را کوچک نشمرد و او این سوره را از رفیقت گرفت و راهى مکّه گردید. عمر با شنیدن این پاسخ من روى برتافت.» (3)  

حدیثی درباره ابلاغ آیات برائت توسط حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در مکه با بیان ایشان :

أَخْبَرَنَا الْهَیْثَمُ بْنُ أَبِی الْهَیْثَمِ الْإِمَامُ‏ قَالَ أَخْبَرَنَا بِشْرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ نَاجِیَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ فُضَیْلٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی خَالِدٍ عَنْ عَامِرٍ الشَّعْبِیِّ عَنْ عَلِیٍّ قَالَ:‏ لَمَّا بَعَثَهُ [کَذَا] رَسُولُ اللَّهِ حِینَ أَذَّنَ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ الْأَکْبَرِ، قَالَ عَلِیٌّ: أَلَا لَا یَحُجُّ بَعْدَ هَذَا الْعَامِ مُشْرِکٌ- أَلَا وَ لَا یَطُوفُ بِالْبَیْتِ عُرْیَانٌ، أَلَا وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مُسْلِمٌ وَ مَنْ کَانَتْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ ذِمَّةٌ فَأَجَلُهُ إِلَى مُدَّتِهِ، وَ اللَّهُ‏ بَرِی‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ.(4)

عامر شعبى روایت کرد، امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرمودند: زمانى که رسول اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله) مرا در موسم حج براى ابلاغ آیات برائت فرستاد. در روز حج اکبر به پا خاستم و گفتم: اى مردم، آگاه باشید، بعد از امسال هیچ مشرکى حق انجام دادن مراسم حج را ندارد و هیچ کسى مجاز به طواف عریان نیست. اى مردم بدانید، غیر از مسلمانان کسى داخل بهشت نمى‏ شود. آنان که قبلا با محمد (صلى اللَّه علیه و آله) پیمان بستند، میثاقشان تا پایان مدّت معتبر است. آگاه باشید، «أَنَّ اللَّهَ بَرِی‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ‏» یعنى خدا و رسول (صلى اللَّه علیه و آله) از مشرکین بیزارند.(5)

 

2. روز نهم ذی الحجه؛ روز سد ابواب

اگر چه روز نهم ذی الحجه روز عرفه و دعا و نیایش می باشد اما یکی از اتفاقات بسیار مهم این است که روز سدّ ابواب است. به دستور خداوند همه دربهای خانه هایی که به مسجد باز می شد بسته شد مگر درب خانه حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) و مورد اعتراض صحابه واقع شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) علت آن را دستور خداوند بیان کرد.

فی مُسْنَدِ أَحْمَدَ مِنْ عِدَّةِ طُرُقٍ أَنَّ النَّبِیَّ (ص) أَمَرَ بِسَدِّ الْأَبْوَابِ إِلَّا بَابَ عَلِیٍّ فَتَکَلَّمَ النَّاسُ فَخَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أَمَرْتُ بِسَدِّ هَذِهِ الْأَبْوَابِ غَیْرَ بَابِ عَلِیٍّ فَقَالَ فِیهِ قَائِلُکُمْ وَ اللَّهِ مَا سَدَدْتُ شَیْئاً وَ لَا فَتَحْتُهُ وَ إِنَّمَا أُمِرْتُ بِشَیْ‏ءٍ فَاتَّبَعْتُه‏.

در مسند احمد از برخى منابع روایت شده است که پیامبر فرمان داد جز در منزل على بن ابیطالب (ع) همه درها را ببندند. مردم زبان به اعتراض گشودند. پیامبر خطبه خواند و ستایش و سپاس الهى به جاى آورد و فرمود: «به من فرمان داده شده که جز در سراى على همه درها را ببندم و بدگوى شما، زبان به یاوه گشود. به خدا سوگند جز از فرمان حق پیروى نکردم.»(6)

 

3. چهاردهم ذی الحجه سال دهم هجری

13 نازل شدن لقب «امیرالمومنین» برای حضرت مولی الموحدین علی بن ابیطالب (علیه السّلام)

لقب «امیر المومنین» به عنوان اختصاصی ایشان از آدم تا خاتم در روز چهاردهم ذی الحجه سال دهم هجری توسط جبرئیل نازل شد.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) صبح روز چهاردهم ذی الحجه پس از نماز صبح وارد «ابطح» شد و به بلال دستور داد تا بین مردم اعلان کنند فردا همه باید به سوی غدیر خم حرکت کنند و جز افراد معلول کسی باقی نماند.

جبرئیل در روز چهاردهم ذی الحجه نازل شد و لقب «امیرالمومنین» را به عنوان لقب اختصاصی حضرت علی (علیه السّلام) با خود آورد و خود نیز با همین لقب به حضرت علی (علیه السّلام) سلام کرد و عرض کرد: «السلام علیک یا امیرالمومنین» حضرت علی (علیه السّلام) که متوجه سلام جبرئیل با این لقب بود درباره آن پرسید. حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) پاسخ داد: این جبرائیل است که از سوی خداوند تحقق آنچه را به من وعده داده شده آورده است.

پیامبر به دستور الهی بزرگان اصحاب را موظف کرد که نزد حضرت علی (علیه السّلام) بروند و با عنوان «امیرالمومنین» بر آن حضرت سلام کنند و بگویند: «السلام علیک یا امیرالمومنین»

پیامبر(صلی الله علیه و آله) که برای منصوب نمودن حضرت علی (علیه السلام) از اقدام منافقان و آسیب رساندن به آن حضرت ترس داشت برای دستور سلام کردن آنان به حضرت با این لقب ترس بیشتری داشت که با نزول آیه 6 سوره مبارکه کهف اطمینان الهی برای اجرای دستور الهی به پیامبر (صلی الله علیه و آله) داده شد.

پیرو این دستور بزرگان اصحاب خدمت حضرت علی (علیه السلام) رسیدند و با عنوان «امیرالمومنین» به ایشان سلام کردند. البته این دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) مورد اعتراض برخی از سقیفه گران قرار گرفت. (7)

البته این لقب اختصاصی حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) همچون القاب دیگر حضرت توسط خلفا و فرمانروایان مورد سوء استفاده قرار گرفت و خود را بدین لقب نامیدند. در تبیین اختصاصی بودن این لقب به این فرمایش حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) که در تفسیر آیه 172 سوره مبارکه اعراف نقل شده است می توان اشاره کرد:

و إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنىِ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتهُمْ وَ أَشهْدَهُمْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلىَ‏ شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَفِلِینَ.

و پروردگار تو از پشت بنى آدم فرزندانشان را بیرون آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسید: آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: آرى، گواهى مى ‏دهیم. تا در روز قیامت نگویید که ما از آن بى‏ خبر بودیم.

در تفسیر این آیه صاحب کتاب فردوس که یکى از علمای عامه است از حذیفه یمانى روایت کرده است که گفت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: اگر مردم می دانستند على (علیه السّلام) در چه زمانى به امیرالمؤمنین لقب یافت محققا منکر فضیلت او نمی شدند، وقتى امیر المؤمنین نامیده شد که هنوز روح در بدن آدم دمیده نشده بود و خداوند در عالم ذر مردم را بر نفس خودشان گواه گرفت و فرمود آیا من پروردگار شما و محمد (صلی الله علیه و آله) پیغمبر و على (علیه السّلام) ولى و امیر شما نیست؟ همه از روى میل و رغبت و یا به اکراه گفتند بلى. (8)

از حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) نیز درباره اختصاصی بودن این لقب برای حضرت امام علی (علیه السّلام) حدیثی نقل شده است که در این مجال ذکر می شود:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الدِّینَوَرِیُّ عَنْ عُمَرَ بْنِ زَاهِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْقَائِمِ یُسَلَّمُ عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ لَا ذَاکَ اسْمٌ سَمَّى اللَّهُ بِهِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (ع) لَمْ یُسَمَّ بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا یَتَسَمَّى بِهِ بَعْدَهُ إِلَّا کَافِرٌ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ کَیْفَ یُسَلَّمُ عَلَیْهِ قَالَ یَقُولُونَ‏ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ ثُمَّ قَرَأَ بَقِیَّتُ اللَّهِ‏ خَیْرٌ لَکُمْ‏ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.(9)

محمد بن یحیی با اسنادی از عمر بن زاهر نقل می کند از شخصی حضرت امام صادق (علیه السّلام) پرسید که به امام قائم به عنوان امیر مؤمنان سلام می کنند؟ فرمودند: خیر آن نام را خدا مخصوص امیر المؤمنین على بن ابى طالب (علیه السلام) قرار داده است، پیش از او کسى بدان نام، نامیده نشده و بعد از او هم جز کافر آن نام را بر خود نبندد. عرض کردم: قربانت پس چگونه بر او سلام کنند؟ فرمودند: می گویند«السلام علیک یا بقیة اللَّه‏» سپس آیه 86 سوره مبارکه هود را قرائت فرمودند: «اگر مؤمن هستید بقیة اللَّه براى شما بهتر است.»

 

23 تحویل ودایع انبیای الهی به وصی پیامبر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)

تحویل ودایع انبیای الهی به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از دیگر وقایع اختصاصی بود که در روز چهاردهم ذی الحجه صورت گرفت.

پس از نازل شدن لقب «امیرالمومنین» برای حضرت علی (علیه السلام) و صادر شدن دستور برای سلام دادن با این لقب به حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)، دستور تحویل میراث انبیاء به حضرت علی (علیه السلام) از طرف خداوند نازل شد. «بدین ترتیب پیامبر (صلی الله علیه و آله) حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) را فرا خواند و در یک جلسه خصوصی ودایع الهی به حضرت علی (علیه السلام) داده شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) با ابلاغ پیام جبرائیل به منظور اعطای میراث انبیاء به حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) اسم اعظم و علم و حکمت و کتب انبیا و سایر یادگاریهای آنان را به ایشان سپرد.

از جمله یادگاریهای انبیا عبارت بود از: صحف آدم، نوح و ابراهیم و تورات و انجیل و عصای موسی و انگشتر سلیمان و سایر میراثهای ارجمندی که فقط باید در اختیار حجج الهی باشد. تا آن روز نزد حضرت خاتم الانبیاء  (صلی الله علیه و آله) بود و به دستور الهی به امیرالمومنین (علیه السلام) سپرده شد.

سرّ ولایت و امامت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) توسط برخی از افراد نزدیک پیامبر (صلی الله علیه و آله) فاش گردید. در این روز افشای سرّ ولایت حضرت امیرالمومنین نیز توسط دو تن از زنان پیامبر صورت گرفت که سبب بستن پیمان صحیفه ملعونه در کعبه می گردد و آیات سوره تحریم در افشاء و مذمت این هم پیمانان اصحاب سقیفه نازل گردید.» (10)

 

4. هجدهم ذی الحجه؛ واقعه غدیر خم

روز عید الله اکبر روز عید غدیر به طور رسمی ولایت و امامت و جانشینی بلافصل حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بر مسلمانان ابلاغ شد و همه مأمور به نشر این خبر گردید.

«رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در دهمین سال هجرت، زیارت خانه خدا (کعبه) را با اجتماع مسلمین آهنگ فرمود و در میان قبایل مختلف و طوائف اطراف بر حسب امر آن حضرت اعلان شد و در نتیجه گروه عظیمى به مدینه آمدند تا در انجام این تکلیف الهى (اداى مناسک حج بیت اللّه) از آن حضرت پیروى و تعلیمات آن حضرت را فرا گیرند.

این تنها حجّى بود که پیغمبر (صلّى اللّه علیه و آله) بعد از مهاجرت به مدینه انجام داد، نه پیش از آن و نه بعد از آن دیگر این عمل از طرف آنحضرت وقوع نیافته و این حج را به اسامى متعدد در تاریخ ثبت نموده‏اند، از قبیل: حجة الوداع، حجة الاسلام، حجة البلاغ، حجة الکمال و حجة التمام.

رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) روز شنبه بیست چهارم یا بیست پنجم ذیقعدة الحرام به قصد حج پیاده از مدینه خارج شد و تمامى زنان و اهل حرم خود را نیز در هودجها قرار داد و با همه اهل البیت خود و به اتفاق تمام مهاجرین و انصار و قبایل عرب و گروه عظیمى از خلق حرکت فرمود که تعداد آنها یکصد و چهارده هزار، یکصد و بیست تا یکصد و بیست و چهار هزار و بیشتر ثبت شده است.»(11)

 

«پس از آنکه رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) مناسک حج را انجام دادند و با جمعیّتى که به همراه آن حضرت بودند آهنگ بازگشت به مدینه فرمودند چون به غدیر خم (که در نزدیک جحفه است) رسیدند، جبرئیل امین فرود آمد و از خداى تعالى این آیه را آورد: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ...»

باید دانست که جحفه منزلگاهى است که راههاى متعدد (راه اهل مدینه و مصر و عراق) از آنجا منشعب و جدا می شود و ورود پیغمبر (صلّى اللّه علیه و آله) و همراهان به آن نقطه در روز پنجشنبه هجدهم ذیحجه تحقق یافت. امین وحى الهى آیه فوق الذکر را آورد و از طرف خداوند به آن حضرت امر کرد که على (علیه السّلام) را به ولایت و امامت معرفی و منصوب فرماید و آنچه درباره پیروى از او و اطاعت اوامر او از جانب خدا بر خلق واجب آمده به همگان ابلاغ فرماید. در این هنگام آنهایی که از آن مکان گذشته بودند به امر پیغمبر بازگشتند و آنهایی هم که در دنبال قافله بودند؛ رسیدند و در همانجا متوقف شدند. در این سرزمین درختان کهن و انبوه و سایه گستر وجود داشت که پیغمبر (صلّى اللّه علیه و آله) قدغن فرمود کسى زیر درختان پنجگانه که بهم پیوسته بودند فرود نیاید و خار و خاشاک آنجا را برطرف سازند. وقت ظهر حرارت هوا شدّت یافت به طوری که مردم قسمتى از رداى خود را بر سر و قسمتى را زیر پا افکندند و براى آسایش پیغمبر (صلّى اللّه علیه و آله) چادرى تهیه و روى درخت افکندند تا سایه کاملى براى پیغمبر (صلّى اللّه علیه و آله) فراهم گشت. اذان ظهر گفته شد و آن حضرت در زیر آن درختان نماز ظهر را با همه همراهان ادا فرمود. پس از فراغت از نماز در میان گروه حاضرین بر محل مرتفعى که از جهاز شتران ترتیب داده بودند قرار گرفت و آغاز خطبه فرمود و با صداى بلند همگان را متوجه ساخت.»(12)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پس از حمد و ثنای الهی اعلام فرمودند:

 «مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أَنْزَلَ الله تَعالی إِلَی وَ أَنَا أُبَیِّنُ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیَةِ: إِنَّ جَبْرئیلَ هَبَطَ إِلَی مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کُلَّ أَبْیَضَ وَأَسْوَدَ: «أَنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی عَلی أُمَّتی وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَ الله وَ رَسُولِهِ» وَقَدْ أَنْزَلَ الله تَبارَکَ وَ تَعالی عَلیَّ بِذلِکَ آیَةً مِنْ کِتابِهِ هِی: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُواالَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»  وَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ الَّذی أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَهُوَ راکِعٌ یُریدُ الله عَزَّوَجَلَّ فی کُلِّ حالٍ.

 ای مردم، آنچه بر من فرود آمده، در تبلیغ آن کوتاهی نکرده ام و حال برایتان سبب نزول آیه را بیان می کنم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از سوی خداوند سلام پروردگارم - که تنها او سلام است - فرمانی آورد که در این اجتماع به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم: که «علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من است. جایگاه او نسبت به من به مانند هارون نسبت به موسی است، جز این که پیامبری پس از من نخواهد بود و او صاحب اختیارتان پس از خدا و رسولش است.»

و پروردگارم آیه ای بر من نازل فرمود که: «همانا ولی و صاحب اختیار شما، خدا و پیامبرش و کسانی هستند که ایمان آورده و نماز را به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند.» و علی بن ابی طالب است که نماز را به پا داشته  و در حال رکوع زکات داده و پیوسته خداوند عزّ و جلّ را قصد می کند.

سپس حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) مطالبی درباره فضایل حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند و پس از آن فرمودند:

 

مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَانْظُرُوا إِلی مُحْکَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَالله لَنْ یُبَیِّنَ لَکُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إِلاَّ الَّذی أَنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلی وَشائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِیَدَی) وَ مُعْلِمُکُمْ: أَنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَی.

ای مردم، در قرآن اندیشه کنید و آیات آن بفهمید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید. پس به خدا سوگند که باطنها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آن که من سرپرست او هستم، این علی سرپرست او است و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است.

 

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ عَلِیّاً وَالطَّیِّبینَ مِنْ وُلْدی (مِنْ صُلْبِهِ) هُمُ الثِّقْلُ الْأَصْغَرُ، وَالْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأَکْبَرُ، فَکُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَی الْحَوْضَ.

أَلا إِنَّهُمْ أُمَناءُ الله فی خَلْقِهِ وَ حُکّامُهُ فی أَرْضِهِ. أَلاوَقَدْ أَدَّیْتُ.

أَلا وَقَدْ بَلَّغْتُ، أَلاوَقَدْ أَسْمَعْتُ، أَلاوَقَدْ أَوْضَحْتُ، أَلا وَ إِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ، أَلاإِنَّهُ لا «أَمیرَالْمُؤْمِنینَ» غَیْرَ أَخی هذا، أَلا لاتَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدی لاَحَدٍ غَیْرِهِ.

ای مردم، همانا علی و پاکان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغر هستند و قرآن ثقل اکبر است. هر یک از این دو از یکدیگر خبر می دهد و آنها از یکدیگر جدا نمی شوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند.

 بدانید که آنان امانتداران خداوند در میان آفریدگان و حاکمان او در زمین هستند.

هشدارید که من وظیفه خود را ادا کردم. بدانید که من آن چه بر عهده ام بود ابلاغ کردم و به گوشتان رساندم و روشن نمودم. بدانید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم. هشدار که هرگز به جز این برادرم کسی نباید امیرالمؤمنین خوانده شود. هشدار که پس از من امیری مؤمنان برای احدی جز او حلال نیست.»

در این هنگام حضرت رسول الله (صلی الله علیه و اله) دست حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را بلند کردند:

ثم قال: «ایها النَّاسُ، مَنْ اَوْلی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟ قالوا: الله و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا من کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.

سپس فرمود: ای مردم، کیست سزاوارتر از شما به شما؟ گفتند: خداوند و پیامبر او، سپس فرمود: آگاه باشید، آن که من سرپرست اویم، پس این علی سرپرست اوست. خداوندا دوست بدار آن را که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد.

 

مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِی أخی وَ وَصیی وَ واعی عِلْمی وَ خَلیفَتی فی اُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَعَلی تَفْسیرِ کِتابِ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَالدّاعی إِلَیْهِ وَالْعامِلُ بِما یَرْضاهُ وَالْمحارِبُ لاِعْدائهِ وَ الْمُوالی عَلی طاعَتِهِ وَ النّاهی عَنْ مَعْصِیَتِهِ. إِنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ الله وَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ الْإمامُ الْهادی مِنَ الله وَ قاتِلُ النّاکِثینَ وَ الْقاسِطینَ وَ الْمارِقینَ بِأَمْرِالله. یَقُولُ الله: «مایُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَی»

بِأَمْرِکَ یارَبِّ أَقولُ: اَلَّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ أَنْکَرَهُ وَاغْضِبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.

ای مردم، این علی است برادر و وصی و جامع علم من و هم او است جانشین من در میان امّت و بر آنان که بر من ایمان آورده اند و جانشین من در تفسیر کتاب خداوند عَزَّ وَ جَلَّ و دعوت به آن و عمل کننده به آنچه او را راضی می کند و جنگ کننده با دشمنان خدا و دوستی کننده بر اطاعت او و نهی کننده از معصیت او. او است خلیفه رسول خدا و او است امیرالمومنین و امام هدایت کننده از طرف خداوند و اوست قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین به امر خداوند.

خداوند می فرماید: «مایُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَی: سخن در پیشگاه من تغییر نمی پذیرد.» پروردگارا به امر تو می گویم: «خداوندا دوست بدار هر فردی که علی را دوست دارد و دشمن بدار هر فردی که علی را دشمن بدارد و یاری کن هر که علی را یاری کند و خوار کن هر که علی را خوار کند و لعنت نما هر فردی که علی را انکار کند و غضب نما بر هر کس که حق علی را انکار نماید.»

 

اللهمَّ إِنَّکَ أَنْزَلْتَ الْآیَةَ فی عَلِی وَلِیِّکَ عِنْدَتَبْیینِ ذالِکَ وَنَصْبِکَ إِیّاهُ لِهذَا الْیَوْمِ: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً.» (13)

پروردگارا تو هنگام روشن شدن این مطلب و منصوب نمودن علی در این روز این آیه را درباره او نازل کردی: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً: امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و از اسلام به عنوان دین راضی شدم.»

 

از حضرت امام باقر و حضرت امام صادق (علیهما السّلام) روایت شده است که فرمودند: آیه سوم سوره مبارکه مائده (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً) بعد از آنکه حضرت رسالت (صلى اللّه علیه و آله) در غدیر خم امیر المؤمنین (علیه السّلام) را در حین برگشت از حجة الوداع خلیفه خود گردانید و فرمود: «من کنت مولا فعلىّ مولاه» و این آخرین فریضه ‏اى بود که حق تعالى نازل فرمود و بعد از آن هیچ فریضه نازل نشد. (14)

 

وَ رَوَى الْخَطِیبُ فَخْرُ خُوارِزْمَ‏ حَدِیثَ‏ غَدِیرِ خُمٍ‏ وَ أَنَّ النَّبِیَّ (ع) أَخَذَ بِضَبْعِ عَلِیٍّ فَرَفَعَهَا حَتَّى نَظَرَ النَّاسُ إِلَى بَیَاضِ‏ إِبْطِهِ‏ ثُمَّ لَمْ یَفْتَرِقَا حَتَّى نَزَلَ‏ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَى إِکْمَالِ الدِّینِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَا الرَّبِّ بِرِسَالَتِی وَ الْوَلَایَةِ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه‏. (15)

خطیب خوارزمى، پس از نقل حدیث‏ غدیر خم گوید: رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) بازوى على را گرفته آن جناب را چنان بر سر دست بالا برد که سپیدى زیر بغل وى نمایان گردید، در همان حال آیه شریفه: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی‏» (16) امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم؛ نازل گردید، رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) از شادمانى تکبیر گفت که دین در امروز به کمال و نعمت ولایت به اتمام رسید و خداوند از ابلاغ رسالت به وسیله من راضى و خوشنود گردید و ولایت على بن ابى طالب را بر کائنات انعام نمود. سپس دست بر دعا برداشت و عرض کرد: پروردگارا، دوست على را دوست بدار و با دشمنان او دشمن باش و یارى‏کننده او را یارى نما و آن کس که او را تنها گذارد و خوار نماید، خوار گردان.

 

5. بیست و چهارم ذی الحجه

1   5 مباهله

واقعه مباهله در بیست و چهارم ذی الحجه سال نهم هجری رخ داد و بالاترین فضیلت امیرالمومنین (علیه السّلام) به تعبیر حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) در آیه مباهله نازل شد و حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) نفس و جان رسول الله (صلی الله علیه و آله) معرفی گردید و بار دیگر برتری خاندان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آشکار گردید.

مسیحیان نجران چون با استدلالهایی که حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) راضی نشدند و ایمان نیاورند، پیشنهاد مباهله را مطرح کردند و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پذیرفتند و وقتی که نجرانیان دیدند حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) با اهل بیت خود به جایگاه مباهله مشرف شدند به حقانیت آنان پی بردند و پیش از مباهله حاضر به پرداخت جزیه شدند.

در  آیه مباهله، آیه 61 سوره مبارکه آل عمران، «فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبینَ: هر گاه بعد از علم و دانشى که به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود را، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»

در تفسیر اثنا عشری (17) اقوالی را ذکر می کند درباره این که حضرت امیر المومنین (علیه السّلام) به منزله نفس حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) و نازل منزله آن سرور است که در اینجا به ذکر یکی از آنها می پردازیم:

 فخر رازى در تفسیر کبیر گوید: در این آیه شریفه براى شیعه هست که استدلال کنند به آن بر فضیلت حضرت على (علیه السّلام) بر جمیع انبیاى اولوا العزم و غیر ایشان، زیرا خداوند تعبیر فرموده است از على بن ابى طالب علیه السّلام، که او نفس حضرت پیغمبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) است و از واضحات است آن که اتحاد دو شخص در ذات، غیر معقول باشد، پس لابد باید مراد به اتحاد، در مماثلت و مشابهت تامّه در صفات و کمالات نفسانیه است، از علم و عصمت و طهارت و رحمت و عفت و کرم و شجاعت و زهد و عبادت و جوانمردى و فتوت و غیر اینها از صفات کمالیه حضرت نبوى (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) و شبهه ‏اى نیست که از جمله صفات پیغمبر خاتم، افضلیّت آن سرور است بر تمام انبیاء و رسل و بعد از آنکه حضرت على (علیه السّلام) به نص آیه مباهله، نفس حضرت پیغمبر است، پس باید او نیز مانند رسول خدا افضل از سایر انبیاء و رسل باشد.

نیشابورى هم این مقوله فخر رازى را در تفسیر خود بیان نموده است.

 

2   5 نزول آیه تطهیر

 در برخی از منابع نزول آیه تطهیر؛ آیه 33 سوره مبارکه احزاب را در روز مباهله دانسته اند.

«إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»

«خدا چنین مى‏ خواهد که هر رجس و آلایشى را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و منزه گرداند.»

زمان نزول آیه تطهیر مشخص است پس از تولد حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السّلام) می باشد. از شواهد بر می آید که نزول آیه تکرار شده است. برخی منابع از نزول این آیه در هنگامی که اهل بیت قصد مباهله داشتند در منزلت حضرت امیرالمومنین و حضرت فاطمه و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهم السّلام) خبر داده اند.

در این باره جعفرمرتضی عاملی می نویسد: «روشن است که هرگاه نقل یک واقعه متعدد شود، اجمال و تفصیل، و بیان بعضى از خصوصیات و حذف آن در مواردى، نقل حرف به حرف نص واقعه و یا نقل به معناى آن، امرى عادى و طبیعى باشد، نه موجب سستى روایت ونه باعث ضعف آن. بعضى مى گویند: «ظاهرا این کار پیامبر (صلى الله علیه وآله) چند بار در خانه ام سلمه تکرار شده است. آنچه بر این گفته دلالت دارد، اختلاف هیئت اجتماع آنان وچیزى که ایشان را زیر آن قرار داد و دعاى پیامبر براى آنان و نیز پاسخ ام سلمه است.» (18)

شاید این کار در خانه زنان دیگر پیامبرصلى الله علیه وآله هم تکرار شده باشد،همان گونه که روایت زیر بر آن دلالت دارد. این روایت مى گوید: عایشه ازپیامبرصلى الله علیه وآله اجازه خواست که او هم زیر پارچه رود، اما پیامبرصلى الله علیه وآله او را از این کار بازداشت و فرمود: کنار برو. در مورد زینب، همسر دیگر پیامبرصلى الله علیه وآله نیزهمین طور است. (19)

 

35 خاتم بخشی حضرت امیر المومنین (ع) در نماز

خاتم بخشی حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از دیگر فضایل اختصاصی ایشان است که با نزول آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» آیه 55 سورۀ مبارکۀ مائده بشارت ولایت و امامت حضرت داده شده است.

رسول الله (صلى الله علیه و آله) این آیه را به طور کامل در خطبه غدیر ذکر کرده اند. در این باره، تفاسیر شیعه اتفاق نظر دارند که این آیه دربارۀ حضرت علی (علیه السّلام) نازل شده است و بر اساس این آیه ولایت و سرپرستی مسلمانان بی قید و شرط به حضرت علی (علیه السّلام) تفویض شده است.

مقداد بن اسود کندى مى‏گوید: روزى در کنار رسول الله (صلى الله علیه و آله) در مسجد نشسته بودیم، یک عرب بدوى وارد شد. على (علیه السلام) در بین نماز ظهر و عصر در وسط مسجد به نماز ایستاده بود آن حضرت به درخواست سائل، انگشترى خود را به وى اهدا کرد. نبى اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمود: یا على! بخّ بخّ بخّ و جبت الغرفات. یعنى اى على! مبارک باد مبارک باد مبارک باد بر تو غرفه ‏هاى بهشت.

در همین اثنا جبرئیل به زمین آمد و آیه‏ إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ‏... را بر مصطفى (صلى اللَّه علیه و آله) خواند. (20)

واحدى نیشابورى در کتاب خود به نام اسباب النزول از کلبى حکایت مى ‏کند که آخر این آیه درباره على بن ابیطالب است. زیرا او انگشترى خود را در حال رکوع به فقیرى بخشید. وى از ابن عباس نقل مى‏ کند که گفت: عبد الله بن سلام با عده‏اى از قومش که به اسلام گرویده بودند، به خدمت پیامبر رسیدند و گفتند: اى پیامبر خانه ‏هاى ما دور است و براى ما مجلس یا سخنگویى نیست و قوم ما هنگامى‏که دیدند ما به خدا و رسول او ایمان آوردیم و گفتار او را تصدیق کردیم ما را از بین خود راندند و سوگند خوردند با ما نشست و برخاست نکنند و به ما زن ندهند و با ما سخن نگویند. این امر بر ما گران آمد. پس پیامبر به آنان گفت: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا...» سپس سوى مسجد بیرون شد. مردم در مسجد در حالت قیام و رکوع بودند. پس چشمش به گدایى افتاد و گفت: آیا کسى به تو چیزى نبخشید؟ گفت: آرى، انگشترى گفت: چه کسى آن را به تو داد؟ گفت: این کسى که به نماز ایستاده است و با دست به على بن ابیطالب اشاره کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله)  فرمود: در چه حالتى آن را به تو داد؟ گفت: در حال رکوع. پس پیامبر تکبیر گفت و آن‏گاه آیه‏ «وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» (21) را تلاوت فرمود.(22)

در تفسیر برهان ذیل آیه 55 سوره مبارکه مائده نقل شده است:

 محمد بن یعقوب عن الحسین بن محمد عن معلى بن محمد عن أحمد بن محمد عن الحسن بن محمد الهاشمی قال: حدثنی أبی عن أحمد بن عیسى قال: حدثنی جعفر بن محمد عن أبیه عن جده (علیه السلام) فی قوله عز و جل: یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها.

قال: «لما نزلت إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ اجتمع نفر من أصحاب رسول الله (صلى الله علیه و آله) فی مسجد المدینة فقال بعضهم لبعض: ما تقولون فی هذه الآیة؟ فقال بعضهم: إن کفرنا بهذه الآیة نکفر بسائرها، و إن آمنا فهذا ذل، حین یسلط علینا ابن أبی طالب.

فقالوا: قد علمنا أن محمدا صادق فیما یقول و لکن نتولاه و لن نطیع علیا فیما أمرنا- قال- فنزلت هذه الآیة: یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها یعنی یعرفون ولایة علی بن أبی طالب (علیه السلام)، و أکثرهم الکافرون بالولایة»(23)

 با استناداتی از احمد بن عیسی نقل شده است که گفت: حضرت امام صادق (علیه السّلام) از پدرش و جدش درباره این سخن خداوند متعال آنها نعمت خدا را مى ‏شناسند سپس آن را انکار مى‏ کنند؛ فرمودند: «هنگامی که آیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ نازل شد تعدادی از اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله) در مسجد مدینه جمع شدند و بعضی از آنها به بعضی دیگر گفتند در این آیه چه چیزی می گویند؟ پس گفتند بعضی از آنان اگر کافر شویم به این آیه به بقیه کافر می شویم به سایر آن و اگر ایمان بیاوریم به این ذلت علی بن ابیطالب بر ما مسلط می شود. گفتند می دانیم که محمد صادق است در آنچه می گوید از او پیروی می کنیم ولیکن از علی در این امر اطاعت نمی کنیم. گفت این آیه نازل شد: «آنها نعمت خدا را مى‏شناسند سپس آن را انکار مى‏کنند.» ولایت حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) را می شناسند و اکثر آنها به ولایت [حضرت علی (ع)] کافرند.»

حضرت امام صادق (علیه السّلام) نیز در جواب فردی که از واجب اطاعت بودن اوصیای پیامبر (صلی الله علیه و آله) سوال نموده بود آیه 55 سوره مبارکه مائده استدلال آوردند:

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ ذَکَرْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَوْلَنَا فِی الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ: نَعَمْ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»‏ وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ‏ وَ الَّذِینَ آمَنُوا.»

با استناداتی نقل شده است ابی العلاء گفت از حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره اوصیایی که طاعتشان واجب است با ایشان سخن گفتم. فرمودند: بله آنان کسانی هستند که خداوند متعال درباره ایشان فرموده است: اى کسانى که ایمان آورده ‏اید؛ خدا و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیاى پیامبر] اطاعت کنید و ایشان کسانی هستند که خداوند عزّ و جلّ درباره آنها فرمود: سرپرست و ولىّ شما تنها خدا و پیامبر او است و آنها که ایمان آورده ‏اند. (24)

 

6. بیست و پنجم ذی الحجه؛ نزول سوره انسان درحق امیرالمومنین و اهل بیت عصمت (علیهم السّلام)

سوره انسان در پی ادای نذر سه روز روزه حضرت امیرالمومنین و حضرت فاطمه و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهم السلام) پس از شفای حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السّلام) و عطا کردن سه شب پشت هم طعام افطار خویش را برای اطعام یتیم و مسکین و اسیر نازل گردید.

ابن شهر آشوب روایت نموده که در تفسیر اهل بیت (علیهم السّلام) مراد انسان، حضرت على (علیه السّلام) است. و دلیل بر این قول، آنکه فرمود: إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ و معلوم است بر اینکه آدم (علیه السّلام) خلق نشد از نطفه. در تفسیر اهل البیت مذکور است که مراد به انسان، على بن ابى طالب (علیه السّلام) و استفهام در معنى نفى، یعنى هیچ زمانى بر انسان نگذشت که او در آن زمان مذکور نبود، بلکه همیشه مذکور و معروف بود و چگونه چنین نباشد آن کس که نامش با نام نامى خدا و رسول بر ساق عرش و بر درهاى بهشت و سرادقات عرش نوشته بودند پیش از خلق عالم. (25)

درباره این که هیچ زمانی بر انسان نگذشت که حضرت امیر المومنین (علیه السّلام) معروف و شناخته شده نبوده است به دو نقل بسنده می کنیم:

در مناقب خوارزمى مذکور است که جابر بن عبد اللّه انصارى از حضرت رسالت (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) روایت نموده است: مکتوب على باب الجنّة لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ بن ابى طالب‏ اخو رسول اللّه قبل ان یخلق السّموات و الارض بالفى عام. (26)

و در کتب فریقین مذکور است: مکتوب على ساق العرش: لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه، ایّدته بعلىّ و نصرته به.(27)

 مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِی، أَنْصَرُکُمْ لی وَأَحَقُّکُمْ بی وَأَقْرَبُکُمْ إِلَی وَأَعَزُّکُمْ عَلَی، وَالله عَزَّوَجَلَّ وَأَنَاعَنْهُ راضِیانِ. وَ مانَزَلَتْ آیَةُ رِضاً فی الْقُرْآنِ إِلاّ فیهِ، وَلا خاطَبَ الله الَّذینَ آمَنُوا إِلاّ بَدَأ بِهِ، وَلانَزَلَتْ آیَةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلاّ فیهِ، وَلاشَهِدَ الله بِالْجَنَّةِ فی «هَلْ أَتی عَلَی الْاِنْسانِ» إِلاّ لَهُ، وَلا أَنْزَلَها فی سِواهُ وَ لامَدَحَ بِها غَیْرَهُ. (28)

ای مردم، این علی یاری کننده ترین شما نسبت به من، سزاوارترین و نزدیکترین و عزیزترین شما نزد من است. خداوند عزّوجلّ و من از او خشنودیم. هیچ آیه رضایتی در قرآن نیست مگر این که درباره او است و خدا هیچ گاه مومنان را خطابی نموده مگر آن که ابتدا او مخاطب بوده است و آیه ستایشی نازل نگشته مگر درباره او و خداوند در سوره «هل أتی علی الإنسان» گواهی بر بهشت رفتن  نداده مگر برای او و آن را در حق غیر او نازل نکرده و به آن جز او را نستوده است.

اگر تا این فراز رسول الله (صلی الله علیه و آله) آیه آیه قرآن را بر می شمرد تا فضایل علی را گوشزد کند. حال سوره سوره بر می شمارد. در این فراز سوره هل أتی، در فراز دیگر سورۀ عصر و در فراز دیگر سورۀ حمد.

 

در مناقب جابر بن عبد اللّه (رضوان اللّه علیه) روایت نموده که: هر آینه شنیدم که حضرت پیغمبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) در باره حضرت على (علیه السّلام) خصالى را بیان مى ‏فرمود که اگر یکى از آنها در کسى باشد، هر آینه کافى است او را در فضل و شرف:

قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: من کنت مولاه فعلىّ مولاه.

قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: علىّ منّى کهارون من موسى.

و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: علىّ منّى و انا منه.

قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: علىّ منّى کنفسى طاعته طاعتى و معصیته معصیتی.

و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: حرب علىّ حرب اللّه و سلم علىّ سلم اللّه.

و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: ولىّ علىّ ولىّ اللّه و عدوّ علىّ عدوّ اللّه.

و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: علىّ حجّة اللّه و خلیفته على عباده.

و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: حبّ علىّ ایمان و بغضه کفر.

و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: حزب علىّ حزب اللّه و حزب اعدائه حزب الشّیطان.

و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: علىّ مع الحقّ و الحقّ معه لا یفترقان حتّى یردا علىّ الحوض.

و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: علىّ قسیم الجنّة و النّار.

و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: من فارق علیّا فقد فارقنى و من فارقنى فقد فارق اللّه.

و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: شیعة علىّ هم الفائزون یوم القیمة. (29)

از حضرت امام موسی کاظم در تفسیر آیات 48 تا 51 سوره مبارکه حاقه چنین نقل شده است:

أَبُو الْحَسَنِ الْمَاضِی (علیه السّلام):‏ أَنَّ وَلَایَةَ عَلِیٍّ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ لِلْعَالَمِینَ وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ‏ (30) وَ إِنَّ عَلِیّاً لَحَسْرَةٌ عَلَى الْکَافِرِینَ وَ إِنَّ وَلَایَتَهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ. (31)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السّلام) فرمودند: همانا ولایت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) مسلّماً تذکرى براى پرهیزگاران است و ما مى‏دانیم که بعضى از شما (آن را) تکذیب مى‏کنید و حضرت علی (علیه السّلام) مایه حسرت کافران است و ولایت ایشان بى‏شبهه، حقیقتى یقینى است.

 

پی نوشتها

(1) امالى شیخ طوسى، جلد اول، صفحه 263 - من لا یحضره الفقیه، جلد 3، صفحه 401، شماره 4402 - مناقب ابن مغازلى، صفحه 343، شماره 395 - بحار الانوار، جلد 100، صفحه 274، شماره 31 - وسائل الشیعة، جلد 14، صفحه 62، شماره 4 - زندگانى حضرت زهرا (علیهاالسلام)، صفحه 444-443

(2) عیون اخبار الرضا، جلد اول، صفحه 225 - عوالم العلوم، جلد یازدهم، صفحه 141 و 142 - زندگانى حضرت زهرا (علیهاالسلام)، صفحه 414

(3)  کشف الیقین، صفحه 176 - 172 - آینه یقین، صفحه 207 – 205 به نقل از آن صحیح بخارى، جلد 6، صفحه 81، ذیل سوره برائت - تذکرة الحفاظ، جلد 2، صفحه 455 - تفسیر ابن کثیر، جلد 2، صفحه 232- 233 - ترجمة امام على بن ابى طالب علیه السّلام من تاریخ دمشق، جلد 2، صفحه 376 به بعد - مناقب خوارزمى، صفحه 100- مناقب ابن مغازلى، صفحه 221 به بعد- کشف الغمّة، جلد 1، صفحه 300، مسند احمد ابن حنبل، جلد 1، صفحه 151 و جلد 3، صفحه 212 و جلد 4، صفحه  - الفضائل احمد ابن حنبل، صفحه 562، حدیث 946 و صفحه 640، حدیث 1088- العمده ابن بطریق، صفحه 160، 166، حدیث 244 و 245  از مسند احمد و کتاب فضائل و از بخارى و سنن ابى داود و صحیح ترمزى- تفسیر برهان، ج 2، ص 1000، ذیل سوره برائت - بحار الانوار، جلد 35، صفحه 284 به بعد؛ انساب الأشراف، جلد 2، صفحه 155، شماره 164

الإرشاد للمفید، صفحه 37 - تذکرة الخواص، صفحه 42 - کشف الیقین، ترجمه آژیر، صفحه 190 – 191

(4) شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، جلد ‏1، صفحه 312

(5) شواهد التنزیل لقواعد التفضیل،ترجمه روحانى، صفحه 123

(6) نهج الحق و کشف الصدق، صفحه 217 به نقل از آن مسند احمد، جلد اول، صفحه 175- جلد چهارم، صفحه 369 -  مستدرک الحاکم، جلد سوم ، صفحات 4 و 116و 125 - خصایص النسایی، صفحه 13 - صحیح ترمذی، جلد دوم صفحه 301 - الصواعق المحرقه، صفحه 76

(7) واقعه قرآنی غدیر، 46 - 45 - بحارالانوار، جلد 37، صفحه 111

(8) نهج الحق و کشف الصدق، صفحه 191 - ترجمه نهج الحق و کشف الصدق، صفحه 206 به نقل از آن مناقب ابن مغازلی، صفحه 171 -  الاکلیل سیوطی، صفحه 98 - تفسیر لوامع، جلد9، صفحه 307

تفسیر جامع، جلد ‏2، صفحه 483-482

(9) الکافی، جلد‏ 1، صفحه 412 – 411

(10) واقعه قرآنی غدیر، 47 - بحار الأنوار، جلد 28، صفحه96 - بحار الأنوار، جلد 40، صفحه 216

(11) ترجمه الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، جلد1، صفحه 30 – 29

(12) ترجمه الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، جلد1، صفحه 31 – 30

(13) ندای آسمانی غدیر، صفحات 36 - 20

(14) تفسیر اثنا عشری، جلد ‏3، صفحه 17 -  مجمع، جلد 2 ، صفحه 159

(15)کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، صفحه 254 – 252 و مناقب الخوارزمی، صفحه 80

(16) سوره مبارکه مائده، آیه 3

(17)تفسیر اثنا عشری، جلد ‏2، صفحه 131 - 129

(18) اهل بیت علیه السلام در آیه تطهیر، صفحه 13 به نقل از آن ذخائر العقبى، ص 22 - ینابیع الموده، ص 108 - 109 و 294 و نیز ر.ک: نور الابصار، ص 112 - اسعاف الراغبین، ص 107 - الصواعق المحرقه، ص 13

(19) اهل بیت علیه السلام در آیه تطهیر، صفحه 13

(20) شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ترجمه روحانى، صفحه 91

(21)سوره مبارکه مائده، آیه 56

(22)سیره معصومان، جلد ‏3، صفحه 173

(23)البرهان فی تفسیر القرآن، جلد ‏2، صفحه 316

(24)البرهان فی تفسیر القرآن، جلد ‏2، صفحه 316 – الکافی، جلد‏1، صفحه187

(25) مناقب ابن شهر آشوب، جلد 3، صفحه 103 - تفسیر اثنا عشری، جلد ‏13، صفحه 408

(26)منهج الصادقین، جلد 10، صفحه 94 - تفسیر اثنا عشری، جلد ‏13، صفحه 409 – 408

(27)منهج الصادقین، جلد 10، صفحه 94 - تفسیر اثنا عشری، جلد ‏13، صفحه 409

(28) ندای آسمانی غدیر، صفحه 38

(29) بحار الانوار، جلد 40، صفحه 26 - 25 حدیث 50 - خصال صدوق، جلد2، صفحه 496، حدیث 5

(30) سوره مبارکه حاقه، آیه 49

‏(31) مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، جلد ‏3، صفحه 103

 

منابع

- قرآن کریم

- الإرشاد، محمد بن محمد مفید، ترجمه رسولى محلاتى، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، بى تا

- الأمالی، محمد بن الحسن طوسى، ‏ محقق / مصحح: مؤسسة البعثة، قم‏، دار الثقافة، 1414 ق‏.

- البرهان فى تفسیر القرآن‏، سید هاشم بحرانى، تهران،‏‏ بنیاد بعثت‏، 1416 ق.

- الکافی، محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینى، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق.

- اهل بیت علیه السلام در آیه تطهیر، جعفرمرتضی عاملی، ترجمه محمد سپهری، قم، بوستان کتاب ، 1386ش.

- آینه یقین (ترجمه کشف الیقین)، حسن بن یوسف بن مطهر علامه حلى، 1جلد، قم ، هجرت، چاپ: اول، 1374ش.

- بحار الأنوار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى‏، بیروت‏، دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق‏.

- ترجمه الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب‏، جمعى از مترجمان، 22 جلد، تهران‏، بنیاد بعثت‏، 1387

- تفسیر اثنا عشرى،‏ حسین بن احمد حسینى شاه عبدالعظیمى، تهران،‏ میقات،‏1363 ش.

- تفسیر جامع‏، سید محمد ابراهیم بروجردى، ‏تهران، صدر، 1366ش.

- تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین‏، ملا فتح الله‏ کاشانى، تهران‏، کتابفروشى محمد حسن علمى‏، 1336ش‏.

- ندای آسمانی غدیر، محمدباقر انصاری، تهران، تک، 1383ش.

- زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد 43 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، ترجمه نجفى، تهران، اسلامیه، چاپ اول، 1377ش.

- سیره معصومان، سید محسن امین عاملى، مترجم على حجتى کرمانى‏، تهران، سروش، 1377ق.

- شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، عبید الله بن عبد الله حسکانی، ترجمه روحانى، 1جلد، قم، دار الهدى، چاپ اول، 1380 ش.

- شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، عبید الله بن عبدالله حسکانی، 2جلد، تهران، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، چاپ اول، 1411 ق.

- عیون أخبار الرضا علیه السلام، محمد بن على ابن بابویه، 2جلد، تهران، نشر جهان، 1378ق.

- کشف الیقین فى فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، حسن بن یوسف بن مطهر علامه حلى، 1جلد، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، 1411 ق.

- من لا یحضره الفقیه‏، محمد بن على‏ ابن بابویه، محقق / مصحح: على اکبر غفارى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1413ق.

- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، محمد بن على ابن شهر آشوب مازندرانى، 4جلد، قم، علامه، چاپ اول، 1379 ق.

‏- مناقب، ابن المغازلى، مترجم سید جواد مرعشى نجفى‏، قم، مکتبة آیة الله المرعشى النجفى‏، 1356 ش‏.

- نهج الحق و کشف الصدق‏، علامه حلى، قم، دار الهجره‏‏، 1407 ق.‏

- واقعۀ قرآنی غدیر، محمدباقر انصاری، قم، دلیل ما، 1389ش.